فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

آیا هر گونه شباهت میان دو متن ادبی به معنای دزدی یکی از  دیگری است؟

  • کد خبر: ۱۳۲۵۴۱
  • ۱۱ آبان ۱۴۰۱ - ۱۰:۱۱
آیا هر گونه شباهت میان دو متن ادبی به معنای دزدی یکی از  دیگری است؟
اگر نویسنده‌ای هستید که‌ نمی‌خواهید حتی ناخواسته خلاقیتی را  که  دیگری قبلا بروز داده، به نام خود منتشر کنید، از  دو کار ناگزیر هستید ...

وحید حسینی ایرانی | شهرآرانیوز - اگر نویسنده‌ای هستید که‌ نمی‌خواهید حتی ناخواسته خلاقیتی را  که  دیگری قبلا بروز داده، به نام خود منتشر کنید، از  دو کار ناگزیر هستید. نخست باید مطالعه تان را افزایش دهید تا تعابیر و  مضامین و  دیگر چیز‌هایی را که نویسندگان دیگر پیش از  شما خلق کرده اند، بیشتر بشناسید و  تصور نکنید شما اولین کاشف آن هستید! بله، اگر چنین نکنید، سرقت نکرده اید و اخلاق را زیر پا نگذاشته اید، اما به چنین چیز‌هایی متهم خواهید شد! دومین کار بایسته، تقویت حافظه است، چرا که حافظه نیرومند از ضروری‌ترین دارایی‌های نویسنده است.

«دندان‌پزشکی تجربی یک روز در محل کارش با یک دهدار نظامی روبه‌رو می‌شود که ظاهرا در کشتن شماری از نزدیکان او نقش داشته است. دهدار به دندان‌دردی شدید دچار شده است و آمده تا دندانش را بکِشد. دندان‌پزشک با وجود بیزاری‌اش از دهدار، پس از مخالفت اولیه، به خواست مرد نظامی تن می‌دهد، سپس بدون بی‌حس کردن، با انبر دندان او را می‌کشد و ضمن این حرکت دردآور به دهدار متذکر می‌شود که دارد تقاص مرده‌های او را پس می‌دهد!

در پایان، مرد نظامی که از درد اشکش درآمده و تنش می‌لرزد، برمی‌خیزد و می‌رود دنبال کارش!» آنچه خواندید، چکیده‌ای بود از داستان کوتاه «روزی، چون روز‌های دیگر» نوشته گابریل گارسیا مارکز. حالا به خلاصه یک داستان دیگر توجه کنید: «آرایشگری که در برلن آلمان به کار مشغول است، مشتری‌ای را می‌بیند که آمده صورتش را اصلاح کند.

آرایشگر یک نظامی منتقد و فراری روس است و مشتریْ هم‌وطنش که زمانی در کشور خودشان از او بازجویی کرده است. اکنون این مشتری که زندانی سابقش را به‌جا نیاورده، به چنگ او گرفتار شده است. وقتی مشتری-بازجو زیر دست آرایشگر قرار می‌گیرد، مرد فراری ضمن گذاشتن تیغ روی صورت او، گذشته‌ای آزاردهنده را به یادش می‌آورد و از تاوان سخن می‌گوید. اما در نهایت به همین مقدار ترساندن بسنده می‌کند و بازجوی وحشت‌زده را مرخص می‌کند!»

این داستان کوتاه «تیغ» نام دارد و از ولادیمیر ناباکف است. بین دو داستان مارکز کلمبیایی و ناباکف روس-آمریکایی شباهت نمی‌بینید؟ به نظر می‌رسد این دو در طرح و ایده بسیار به هم شبیه هستند. نمونه‌هایی دیگر را دنبال کنیم. «نوجوانی عرب-فرانسوی به نام مومو در یک محله فقیرنشین و پر از افراد خلافکار نزد پیرزنی زندگی می‌کند که نگهداری از تعدادی کودک بی‌سرپرست را به عهده گرفته است. او ضمن نقل ماجراهایی، مواجهه ناباورانه خود را با مرگ رزاخانم (همان پیرزن) وصف می‌کند.»

این جملات درباره رمان «زندگی در پیش‌رو» از رومن گاری است. «کودکی فقیر به نام موسی در محله‌ای زندگی می‌کند که افراد ناباب در آن حضور دارند. او با پیرمردی مغازه‌دار و صوفی‌مسلک به نام آقا ابراهیم آشنا می‌شود. پیرمرد او را مومو صدا می‌زند و ضمن مراقبت از او روی پسربچه تأثیر می‌گذارد.» این ماجرا هم به داستان کوتاه «آقا ابراهیم و گل‌های کتابش» به قلم اریک امانوئل اشمیت مربوط است. در دو داستان یادشده، با پسربچه‌هایی آشنا می‌شویم که سرپرست درست و درمانی ندارند، در محیطی پر از ناهنجاری زندگی می‌کنند، به فردی سالخورده علاقه‌مندند، و هر دو مومو خطاب می‌شوند!

چهار نویسنده‌ای که در این یادداشت نام بردیم، شخصیت‌هایی مشهور در ادبیات داستانی‌اند. نگارنده اطلاع ندارد که آیا آن‌ها در نوشتن داستان‌های یادشده به کار همدیگر نظر داشته‌اند یا این هم‌سانی‌ها کاملا تصادفی است. در ادبیات چند حالت هم‌سانی وجود دارد و نویسنده یا از نویسنده‌ای دیگر تأثیر می‌پذیرد، یا از او تقلید می‌کند یا چیز‌هایی – مثلا ایده را - از نوشته او سرقت می‌کند. گویا تأثیرپذیری امری ناگزیر است و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، بدانیم و ندانیم، در هر صورت از نوشته‌های کسانی که از آغاز فعالیت مطالعاتی و قلمی‌مان ذهن ما را پرورش داده‌اند، اثر می‌پذیریم.

گاهی نیز به تقلید از دیگری دست می‌زنیم که یکی از علت‌های آن می‌تواند تازه‌کار و نوآموز بودن ما باشد. البته این‌ها اتفاق‌هایی رایج و طبیعی است. تنها حالتی که در زشتی و نکوهیده بودنش تا اندازه‌ای اتفاق نظر وجود دارد، دزدیدن از دیگران است! اما مسئله این است که سرقت ادبی به آسانی و حتی گاهی با تلاش بسیار هم اثبات نمی‌شود! ما در مباحث ادبی خودمان، مفهوم «تَوارُد» را داریم که به معنای هم‌سانی زیاد دو مصرع یا دو بیت یا بیشتر، از دو شاعر است بدون اطلاع هیچ‌یک از کار دیگری.

در واقع، به شکلی اتفاقی و کمابیش هم‌زمان، دو نفر مصرع یا بیت یا بیت‌هایی می‌سروده‌اند که تعابیر یا معانی یکسان با کار رقیب یا دیگر موارد مشابه داشته است و اتهام سرقت ادبی را با پیش کشیدن پای توارد، رد می‌کرده‌اند. ما حتی شاعر بزرگی، چون حافظ را داریم که برخی ابیاتش شباهت شگفت‌انگیزی با سروده‌های دیگران دارد، اما عظمت او به اندازه‌ای است که ناچاریم با توجیهاتی، چون توارد و اقتباس و بازسرایی هنرمندانه و از این قبیل، ساحتش را از اتهام سرقت مبرا کنیم!

واقعیت این است که بسیاری از مواقع، شاعر و نویسنده به شکلی ناخواسته تعبیری یا مضمونی یا ایده‌ای متعلق به دیگری را در آفرینش ادبی خود به کار می‌گیرد. ممکن است او زمانی آن لفظ یا معنا را جایی خوانده و از کنارش گذشته باشد و این چیزی را که توجهش را به خود جلب کرده، تا اکنونی حمل کرده باشد که کار متهم به سرقتش را می‌نویسد! در اینجا خطای ذهن و حافظه، آن لفظ یا معنا را متعلق به خود او معرفی می‌کند و اسباب متهم شدنش را فراهم می‌سازد.

همچنین گاهی اتفاق می‌افتد که اهل قلم خوانده‌های پیشین را بازآفرینی می‌کنند و در جامه‌ای تازه و شاید هنرمندانه‌تر به جامعه ادبی ارائه می‌دهند (آیا حافظ مصداق این اتفاق است؟) گوته، شاعر بزرگ آلمانی، از جمله افراد خوش‌بین در این زمینه است و برخی وام‌گیری‌های ادبی را به مثابه امری مثبت و مایه شکوفایی ادبیات می‌پذیرد.

اگرچه خطر سرقت و متهم شدن به سرقت ادبی ممکن است در کمین نویسنده و شاعر باشد، اثبات این اتهام‌ها دشوار است؛ اما این نباید باعث آسان‌گیری یا بی‌پروایی اهل قلم شود؛ برای شاعر و نویسنده، مطالعه فراوان در ضمن تقویت حافظه از نان شب واجب‌تر است!


در نگارش این مطلب، از منابعی، چون «فرهنگ اصطلاحات ادبی» (سیما داد. انتشارات مروارید. چاپ دوم، ۱۳۸۳)، «فرهنگ بزرگ سخن» (دکتر حسن انوری. انتشارات سخن. چاپ دوم، ۱۳۸۲)، منابع اینترنتی و ترجمه‌های داستان‌های کوتاه «تیغ» به قلم احمد اخوت و «روزی، چون روز‌های دیگر» به قلم قاسم صنعوی و جز این‌ها بهره برده شده است.


در ادامه بخوانید

هومن سیدی در «قورباغه»، کپی‌کار یا سارق؛ هنرمند خوب یا هنرمند بزرگ؟

سرقت ادبی از منظر قانون


 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->